27 ژانویه 2020 نمایشهای حاضر در بخش رقابتی 6 نظر
خلاصه: بازسازی صحنهی جنایت پدر و مادری که بچهی هفت سالهی خود را به قتل رساندند…
نویسنده: فرشته فرشاد
کارگردان: علیرضا مهران
شهر: تهران
بازیگران:
هامون سیدی
پرستو علیزاده
علیرضا مهران
طراح صحنه: علیرضا مهران
طراح لباس: سارا مهماندوست
طراح گریم: سارا بلبلی
طراح پوستر و بروشور: محمد موحدنیا
عکاس: محسن بیده
دستیار و برنامه ریز: امین آقایی
مدیر صحنه: آیلار شجری
منشی صحنه:آیناز شجری
دستیار صحنه: سجاد مشرفی
📅 ۱۶ بهمن ⏰ 21:00 ⏳ 50 دقیقه 💳 بها: ۲۵,۰۰۰ تومان
6 نظر
hamoon festival
7 فوریه 2020 در 12:36 ق.ظمریم حاج محمدی:
داستان مشابه داستان های واقعی ، درباره پدر و مادری که به دلیل اعتیاد و مصرف شیشه توهم میزنند فرزندشان معلول است او را آتش می زنند.
این نمایش با بازی علیرضا مهران همان نمایش “دور از دسترس اطفال نگهداری شود”است که آذرماه سال ۹۵ توسط مهدی پاشایی در سالن سایه اجرا رفته است.
داستانی تلخ و واقعی و دردناک که روح من ازار میدید از تماشا و تشریح جنایت فرزند سوزی به خاطر مصرف شیشه
گریم بدن پسر بچه خوب بود بازی مهران نیز جا افتاده بود البته تعجبی ندارد چرا که کار کشته است و قبلا نیز این نمایش را اجرا برده.
اصرار بر صندلی هایی که چرخش گیر میکرد را متوجه نشدم. و اینکه روی اعصاب خودشان و تماشاچی راه برود. تیپ قاضی ترکیبی شبیه راهبه ها و بقالها بود
و طراحی لباس نامناسبی داشت.
کف سالن روزنامه چیده بود که بازگو کند که اخبار از این حوادث پر شده است
در کل نمایش را دوست نداشتم و خوشحال میشدم اگر میشد وسط نمایش بیرون بزنم.
hamoon festival
7 فوریه 2020 در 12:37 ق.ظفرزاد جعفریان:
نوع پرداخت و چینش داستان به نظرم جذاب بود، اینکه حکایتی از منظر های متفاوت پیگیری و عاقبت بمانند پازل برای تماشاگر تکمیل بشه، شب آقای سیدی نبود ولی بازی پدر، مادر و کودک (بخصوص پدر) خیلی خوب بود
گریم موضعی خاص کودک هم نکته قابل توجهی بود
در کل نمایش شاید اونجور ویژگی و پیچیدگی قابل ذکری نداشت ولی در حد خوداش برام راضی کننده بود.
hamoon festival
7 فوریه 2020 در 8:19 ق.ظمحسن جوانی:
//جیغ گچ روی تخته سیاه//
“دسترس” نمایشی است که تا حد زیادی قواعد ژانر اجرایی خودش (پلیسی ـ جنایی) را رعایت میکند و مواردی که از قاعده خارج شده حاصل تحمیل بیرونی کارگردان به اثر است. کارگردانی که ظاهراً به صورت شخصی با موضوع درگیر شده و نتوانسته دریافتش را به گروه اجرایی و تماشاچیان بسط دهد.
تمرکز بیشازحد در بهنمایشگذاشتن عناصر عینی جنایت (بچه سوخته، رفتار آزاری و…) در کنار طراحی صحنه و نور منجر به برانگیختگی حس انزجار در بیننده میشود و این حس تا پایان اجرا به واسطه پافشاری لجوجانه کارگران بر حرکت صندلی چرخدار برروی زمینی که با نمک و روزنامه پوشانده شده تغلیظ شده و زمانی که گره اصلی داستانی باز میشود به جای کاشتن بذری در ذهن تماشاگر و تلنگری به جامعه بینندگان برای عواقب هولناک مصرف مواد مخدر، حس نفرت از اجراکننده (نه عامل بروز) در تماشاچی باقی میگذارد.
اجرای بازیگران به ترتیب برای نقشهای پدر، مادر و سرگرد، عالی، قابل قبول و فاجعه است که نشان عدم تمرین کافی فردی و گروهی نزد بازیگران است. ظاهر بیرونی نقش سرگرد اما حاصل بیتوجهی کارگران به فهم تماشاچی است: پوشاندن موهای بازیگر با چیزی شبیه عرقچین، لحن صحبت کردن، نوع حرکات و… به هیچ وجه تداعیکننده “سرگرد آگاهی” که در تلاش است پروندهای جنایی را حل و فصل کند نیست که در کنار پوشش و اجرای سایر نقشها وصلهای ناجور شده است.
hamoon festival
7 فوریه 2020 در 8:20 ق.ظپوریا صادقی:
نمایشی استخون دار
نمایشی اعتراضی
نمایشی برای کودکانی که زیر سایه ی اعتیاد والدین می سوزند.
این روزها که اعتیاد از هر ترک و هر حفره ای راه خودش رو به زندگی ها می جوره، سرنوشت کودکانی که به نوعی با این بیماری در ارتباطند چی میشه؟
دسترس با نگاهی جالب به این معضل می پردازه.
با نگاه “ناآگاهی”، ناآگاهی والدین یا همون معتادها.
در این نمایش والدین نقش معتاد رو دارند. یکجا مادر، یکجا پدر و یکجا هر دو.
و نگاه درخشان زمانی نمایان میشه که این والدین خودشون نمی دونن که اعتیاد دارن. اونا انکار می کنن اما پسر می سوزه.
نمایش می خواد بگه معتاد خودش نمی دونه داره با کودک(قربانی)چه می کنه.
نمایش، شرح دوباره و دوباره ی اتفاقه از زبان والدین.
مرگ یک کودک و روایت های متفاوت از اون، داستان زندگی کودک “های” تحت تاثیر اطرافیان معتاده.
و با هر روایتی که از اتفاق نقل میشه، والدین می مونن و فرزند می سوزه.
والدین کتک می خورن، تحقیر می شن، تهدید میشن اما نمیمیرن، کودک ولی میمیره.
بسیار لذت بردم از این نوع چینش
بازپرس نمادی از سیستمه، خشک، ناکارآمد، سنگین، بی تفاوت و ظاهرا به دنبال مقصر اصلی!
با کت و شلوار، ریش، پیراهن سفید، بی سیم و عرقچینی بر سر.
که با حرکتی سنگین، خودش رو کشون کشون در صحنه جابجا می کنه، بلکه به نتیجه ای در باب این معضل برسه.
نمایش با این نماد که پسر با الکل آتش گرفته و سوخته! به تقابل الکل و مواد مخدر میره. الکل ناف بچه، الکل سفید. علت مرگ کودک هم سوختن با الکل اعلام میشه.
بازپرس اما اعتراض و عکس العملی که به الکل و مصرف الکل نشون میده هرگز به اعتیاد نشون نمیده.
حرکتی تندآهنگ در مواجهه با الکل و کند و کرخت در مواجهه با اعتیاد رو نمایش میده.
و کودک، قربانیی که بازپرس هرگز تعاملی باهاش نداره. بازپرس سرگرم متهم کردن والدینه. سرگرم یافتن مجرم اصلی!
کودکِ مرده خطاب به بازپرس میگه: اینجا خونه بود و تو کردیش صحنه ی جرم.
قربانی بعد از مرگ، قاتل خودش رو معرفی می کنه.
بازپرس اما نمیشنوه، نمیخواد بشنوه.
آسیب شناسی و رویکردی بس زیرکانه.
بازی ها رو دوست داشتم. اکت و صدای پدر بسیار واقعی و باورپذیر بود.
مادر همونی بود که لازم بود باشه.
بازپرس کمی نامسلط بود، شاید دیرتر به گروه اضافه شده. اما اگر بر چند تپق چشم بپوشیم، حال و هوای سیستم رو خیلی خوب ارائه کرد.
کودک چه ریتم و زمان شناسی خوبی داشت.
دست مریزاد به تک تکتون
انتخاب لباس ها در راستای نمایش بود.
دکور ساده بود اما به اندازه. نمی تونم تصور کنم چیزی باید می بود و نبود.
در مجموع با رضایت از سالن بیرون اومدم.
hamoon festival
7 فوریه 2020 در 8:20 ق.ظرضا بهکام:
متنی رئال که با زاویه دید مستقل زن و مرد متهمی روایت و با واکنش های فرا آگاهانه بازپرس صحنه جرمی را باز سازی می کنند که بر اساس خطاهای زبانی و عملی متهمان، پرده از دروغ هایی افتاده تا تعلیق قصه مبنی بر رویکرد حقیقی جنایت به آرامی شکل بگیرد؛
بازی هایی باورپذیر از سوی زن و مرد که زن از عهده نقش خود بر آمده است؛
تمرکز در بازی بازپرس پایین بود، با وجود آنکه از جناب سیدی بازی های درخشانی پیشتر دیده بودم؛
لحظات بازی روانی جناب مهران با نوجوان در صحنه آزاردهنده و درخشان بود؛
از منظر طراحی لباس، لباس بازپرس و ارتباطش با افسر تیم آگاهی از طریق یک هندزفری بدون سیم مناسب به نظر نمی آمد؛
میزانسنها و نشستن متهمین روی صندلی های راحتی چرخدار و کشیدن دائمی صندلی بازپرس در بازسازی صحنه کمکی نمی کرد و شاید اگر اجرا ایستاده بود انتقال تنش برای مخاطب بالاتر می رفت و یا با حضور یک میز برای بازپرس که اجرا را واقعی تر در نظر داشته باشیم و اگر تأکید کارگردان مبنی بر این بوده که در خانه متهمین این بازسازی انجام شود نیاز بود جزییات صحنه جرم بالاتر رود مثلاً نحوه قرارگیری جسد در کف صحنه جا نمایی میشد و مواردی دیگر که مخاطب را در مکانیت رخداد قرار دهد(اصولاً آلت قتاله و موارد تشریک شده در قتل با همان وسایل اصلی یا مشابه در بازسازی صحنه استفاده می شود.)؛
طراحی نور و صحنه در ساده ترین وجه خود قرار داشت و اجرای ترانه و اشعار کودکانه از طرف مادر و همراهی فرزند قربانی شده با وی، اجرا را به سمت فضای رمانتیکی پیش می برد که مرزیست برای فاصله گزاری از وقوع جنایت رخداده که با آن مشکلی نداشتم و می پسندیدم.
نوع و شدت گریمها مناسب بود و پوست سوخته و جراحت یافته نوجوان می توانست وسیعتر باشد؛
از جناب مهران و تیم خوبشان و بازیگران صحنه کمال تشکر را دارم و همچنین از مدیریت مهربان و اعضای محترم مجموعه هامون برای برگزاری این جشن مردمی و صمیمی قدردانی می کنم.
hamoon festival
7 فوریه 2020 در 8:21 ق.ظمحمد لهاک:
روضه ای ضعیف که نه میگریاند و نه جذب میکند
علاقه شدید جناب مهران به حرکت ساکن از نمایش هوس و هفت دقیقه تا دسترس ،تا دیروز ترالی و امروز صندلی که در دریای نمک بر زمین ریخته قادر به حرکت نیست کنشی بی اثر که هیچ ارزش افزوده ای برای اجرا ندارد
اگر چه ماهیت مواد مخدر دردآور ناراحت کننده است اما دسترس با داستانی که شخصیت هایش تک بعدی پرداخت نشده و ساختگی و فیک هستند نه تنها به مخاطب کمکی در درک این معضل خانمان سوز نمیکند و آموزه و آورده ای برای مخاطب ندارد که آزردگی روحی حاصل از اجرا چنان مخاطب را پس میزند ، که ….
به نظرم نا همگن بودن بازیها تپق های پیاپی میزانسن خسته کننده وتکراری متن یک خطی کش دار حرکات منزجر کننده پدر در مقابل پسر در عریان کردنش لذت دیدن اجرا ی اثر را برای من تا صفر پایین آورد
رئالی ساختگی و تقلبی و سراسر خشونت های آزار دهنده که هرگز دیدن نمایش را در اجرای عموم توصیه نخواهم کرد.